ای دی اس ال

 

 

 

 

ADSL

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیگی منو!!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

را نمی برم

ها ؟؟؟؟


سلام ( با کسره بخونین selam/sera البته سرا هم می گیم خوب دلمون می خواد )

چطوری خوبی سلامتی ؟ میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگذره .....( chtori khoobi slameti?)

ها مایم خوبیم خدا ر شکر بچامم خوبن سلام می رسونن دس بوس . شما خونه تکونی تونه کردین ؟ ما که هنو هشکار نکردیم ولی دلمون می خوا یه روزی خونه تکونی بکنیم ، بعـــــــــــــــــــــــــــــــله.

دگه بگم ..... ما چند وقت بود همچی بفهمی نفهمی مثل مرغ کتی ( morgh koti اصطلاحا آدمی که همه اش توی خونه است می گیم) چسبیده بودیم به خونه یا حد اکثر یه مهمونی می رفتیم دیدی بازدیدی. ولی کاری که بعدش یه خورده از خودمون بیایم (به خودم ببالم) نکرده بودیم همچی دپرس شده بودیم فکر می کردیم به هشhesh/hosh کاری نمیایم (به درد هیچ کاری نمی خوریم)... حال خوبی نیست اصلش خوشمون نمیا ....

ولی الان یه خورده یی تکونی به خودمون دادیم نه که خیلی هنری بفشونیم (کار خاصی بکنیم) ولی از بی کاری و همش کار خونه کردن و بچه داری بهتره ....


1- دارم میرم کلاس عربی محاوره ( خوشم میا نگین حالا چرا عربی یه زبون دیگه ای نه !!! نیس انگلیسی مون فووووله) ( نه اون فولfool احمق ها!!!!)

2- دارم میرم کلاس نقاشی هنوز تازه از سیاه قلم بی اجازه معلم پریدم به مداد رنگی خیلی مونده نقاش بشم ولی استعدادم خوبه بعــــــــــــــــــــــــــــــــــه.

3 - می خوام برم کلاس آیرو بیک خیلی بی حرکت شده بودم به دپرس شدنم کمک می کرد ....

4- می خوام عید برم یه جای خوبی حالا اگر رفتم می فهمیم اگرم نه ...... نه میرم !

دیگه دیگه بابو (baaabo ای بابا / یعنی چقدر زیاد) خیلی کارا شد ذره ذره خوش خوشو باید کارامه (کارهام رو) برنامه ریزی کنم بشم یه آدم فعال به درد بخور ...

حالو (حالا)صبر کن....


را نمی برم = نمی دونم ( شاید یعنی راه رو نمی شناسم !!! را نمی برم raa nemiberam )

کرمونیاش بخونن



خوب این دفعه حال ترجمه نداریم شایدم بعدا سر فرصت ترجمیدیم الان فقط می خوایم بنویسیم نمی دونم چی بذار خودم رو بدم دست کی بورد ببینم چیکار می کنه ....


می نویسیـــــــــــــــــــــــــــــــم...


خوب اولش که سلام خوبی خوشی سلامتی بچ بارا (بچه و بار یا بر و بچ)خوبن ؟ دماقشون چاقه( این همون حالشون خوبه یا سلامتن هست) ؟ هی مام(ما هم) خوبیم میِِِِِِِِِِِِِِــــــــــــــــــــــــــگذره (میگذره رو خیلی از کرمونی ها آخر حال و احوال باتاکید روی حرف ی میگن یه جور ناشکریه یعنی حالا هر طور هست خوب یا بد داریم زندگی می کنیم ).

ما الانش که ایجو(اینجا) نشستیم قراری نیست نشسته باشیم ٬باید الان بریم مهمونی دوتا بچه خواب لباس مهمونی نپوشیده دارم خودمم خود(با٬ همراه) لباس خونه نشستم. نه بزکی دوزکی٬ نه قری فری ... هشکار نکردم همطو مثل بلانسبت خری(هر دو کلمه رو با کسره --ِ-- بخونین) نشستم . الانم آق مهندس میا میگه عیال هنو حاضر نیستی ؟ منم یه مشت بهونه میارم که بچوا(بچه ها) خوابیده بودن از دلم نیومد(همون دلم نیومد ) بیدارشون کنم ... خودمم یه جوری صحبت عوض می کنم که نگه خودت که نخوابیده بودی ور (برای )چی لباسا خودته (خودت رو )عوض نکردی .

چم(چه می دونم ) چه عرض کنم ؟ کار بدیم هست. الان اگه پاشم کارامه ( کارهام رو ) بکنم بهتره نه ؟

خوب٬ ور خستادم( برخیزیدم ایستادم ) الان میرم اگر بخوام همطو (همینطور )بنویسم به هجا(هیچ کجا) نمی رسم ....


میدونم غیر کرمونیا هچی(هیچی) نفهمیدن چی گفتم. بدم نشد ٬مث یه زبون رمزی برا خودمو کرمونیا ... هه هه هه

ولی ور میگردم هم ترجمه می کنم هم می گم چکار کردم تو مهمونی زلزله چی ور سرم داد( چی به سرم اورد ٬ چه بلایی سرم اورد ) .... حالو (حالا) گفتنم نداره ولی م (من )می گم چون از خالی بودن عریضه بهتره ...

اینم از دردسرا وبلاگ نویسی


ببینین چطو هچی نداشتم بگم نصف صفحه یی پر شد ؟ اونم از اراجیف هور و ماهور


خداحافظی

                                               peonies in urn

 

شکست سکوت

های های سکوتمون رو می شکنیم




ما فکر کردیم اگر سکوت اختیار کنیم باید نفسمون رو هم حبس کنیم بلا نسبت نزدیک بود خفه شیم ....



خواهر ببین این اعتصاب معتصابا به ما نمی چسبه ما زن جماعت باید با یه چیز دیگه اعتصاب کنیم ؛ سکوت به معنای نفس نکشیدنه واس ما ..... والا !









>خلاصه ... جونم برات بگه خواهر ما راستیاتش هی جیگر آق مهندس رو کت کت کردیم برای اینکه پول بستونیم بریم گوشواره بخریم ... این چند خط که به زبان فصیح کرمونی براتون نوشتیم هم هی توی کله مون چرخ و فلک آفتاب بالانس مهتاب بالانس زد تا بالاخره نصفه شبی ما رو از خواب بی خواب کرد و بعد در زمانی نه چندان دور خودش رو روی این کاغذ پاره های وبلاگمون پیاده کرد ... گرچه پولی که گرفتیم خرج گوشواره نشد ولی خدا رو شکر توی پستوی صندوق خونه گوشواره های بچگی خودشون رو پیدا کردیم انداختیم گوششون تا نه سیخ بسوزه نه کباب...


ولی بین خودمون باشه ما راس راستی همین طوری حساب دو دوتا چارتای جیبمون رو قاطی میکنیم و همیشه باس پیش آق مهندس گردنمون رو کج کنیم اونم بیچاره کاری جز چش غره ازش بر نمیاد ...





بگذریم این حرفا رو زدم واس اینکه واسه خیلیا سوء تفاهم شده بود ولی خوب ممکنه از این به بعد اینجا حرفایی رو بشنوین که در واقعیت اتفاق نیافتاده شاید بگم بالا رفتیم راست بود پایین اومدیم دوغ بود قصه ما دروغ بود شایدم نگم ... اون وقت مزه اش تموم میشه ....



والا خواهر ما نفهمیدیم این خضعبلات رو واس چی نوشتیم ولی وقتی پای درد دل خاله زنکه و کلثوم ننه پیش بیاد ماهم عشقمون میکشه اون وسط جولونی بدیم ... البته بذار واسه ت بگم ما اصلا هم از حرفای کلثوم ننه خوشمون نمیاد ها!!!


ولی چارخط ادا و اصول در اوردن هم گاهی بهمون حال میده ... شما به خانوم منشی خودت ببخش ؛ هر چی باشه چار دیواری اختیاری ...



ای تی اس ال

اول سلام چون سلامتی میآره مام که الان کشته مرده سلامتی هستیم جاتون  خالی نباشه شیش لا رو هم رو هم پوشیدم مبادا از هیچ گوشه ای سوزی به وجود مبارکمون لطمه بزنه .

به قول زلزله هاپیچو ....

غرض از اینکه همچین به کله وارد اینترنت شدیم تا خوشبختی مون رو با شما تقصیم کنیم اینه که ما ( من و خودم و مادر بچا ) دور از جونمون می ترسیدیم جلو آق مهندس جیک بزنیم که این اکانت اینترنتمون هی فرت فرت داره خالی می شه هی تند تند بدو برو شارژش کن مبادا حوصله مون تو خونه سر بره خدای نکرده .  وقتی هم که قبوض تلفن می اومد ( می آد ) هی سرمون رو زیر برفا ( اصطلاحا و الا برفمون کجا بوده ؟) قایم می کنیم تا چشمون به چش آق مهندس نیافته از خجالت نفهمیم چی جواب بدیم .

نه اینکه آق مهندس کاری به کارمون داشته باشه ها !!!! نه !! ماشالا ماشالا تق تق بزنم به تخته !! تف تف مبادا چش بخوره ها .

 آق مهندس هویی داره ولی گیری نداره . ممکنه یه چش غره ای بره و ابرویی تاق لنگی بالا بندازه بگه :

عیاااااااال کشتی خودتو توی اینترنت ؟!!!!

ما هم کله مونو یواشی از زیر برفا بیاریم بیرون با یه نیش یه وری خجالت زده بگیم آخه آق مهندس چکار کنم یه چیزایی داشتم دانلود می کردم طول کشید بعدشم دیگه وبلاگ و اینااااااا

حالا این دانلود ما و وبلاگ و اینا!! تقصیر من نیست که ۱۰۰ /۱۵۰ ساعت اینترنتو همچین مثل لبو  لنبونده ؟ من چه میدونم این ساعتا کجا میرن ؟

ولی یه چیزی رو می دونم اینترنتمون یعنی به درد لای جرزم نمی خوره .

والا!

حیف لای جرز.

خلاصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ! داشتیم می گفتیم خواهر امروز آق مهندسمون چشماشو خمار کرد و گفت عیاااااااااااااااااااااااااااااال بدان و آگاه باش که می خوام ای تی اس ال بستونم.

عیال -  ای تی چطور ؟ ( نه که ندونیم یعنی چی ؟ گوشامون باورشون نمی شد چی میشنفن !)

آق مهندس - اینترنت پر سرعت ! ۲۵۰ خوبه بستونم ؟!!!!

عیال - ها خوبه یه مودم وی فی دارشم بگیر ما خوشمون میا !!!!

آق مهندس - ( باز چشماش رو خمار مخملو می کنه یه نگاه ابله اندر سفیه بشمون می کنه ) اوی روتو کم کن گیرم از تو رخت خواب نری وبلاگ خونی !!!!

عیال -( موش شدیم رفتیم دوباره کله مونو زیر برفا قایم کردیم )

حالا عرض شود خدمتتون که ما دیروز داشتیم به آق مهندس همینو می گفتیم که ای آق مهندس ما وقتی یه چیزی رو قصد می کنن یه شیش ماهی طول می کشه تا به سر انجوم برسه . پس سعی کنین فعلا ما رو چشمون نکنین که ای شیش ماه به یک سال نکشه .

نه که بگم چشاتون شوره خواهر وای وای استغفرالله زبونم لال. این تکه رو به خودم بودم نیست ما چند نفریم ؟( من و خودم و مادر بچا؟)

 

 خواهر جون ما یه روزایی همچین می دپیم *بعدشم یهو خوب می شیم

چون دیشب شب سه شنبه بود امشب شب سه شنبه یه فردا شبم سه شنبه یه این سه سه شب اون سه سه شب هر سه سه شب سه شنبه یه

ما هم این یه ماه اخیر مریض داری زیاد داشتیم و این سه سه شب بیشترو !!!! خلاصه دپیده بودیم ولی شاید ممکنه یهو داریم خوب می شیم از شما التماس دعا داریم .

٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫

* دپیدن به اصطلاح همین دپرس خودمونه قدیما می گفتن اوقات تلخ .

بالاخره برف

سلام

دو روزی بارون اومد ما کرمونی ها ذوق مرگ شدیم آخه یک سالی می شد که بارندگی نداشتیم .

دیروز ظهر ابرها کنار رفت و به قول بعضی کرمونی ها هوا آسمون کرد . یهو بهار شد . بچه ها رفتن توی حیاط مامانمون اینا کیفی کردن هوای سالم تمیز و آفتاب دلچسب .

عصر ابر شد و شب زمستون شد دوباره . خلاصه یه روز ما چهار فصلو تقریبا تجربه کردیم .

امروز صبح که بیدار شدم دخترم رو برای مدرسه بیدار کردم نگاه کردم دیدم بیرون سفیده . البته نه سفید سفید ولی واسه ما کرمونی ها کلی برف اومده بود خوشحال دخترم رو صدا زدم و به راننده سرویسش تلفن کردم که اگر مدرسه ها باز هم باشه دنبال این طفلکی نیا بچم آرزوی برف بازی به دلش موند .

حالا خانم باجی و آبجی عسل بی صبرانه منتظرن من اجازه بدم برن برف بازی منم گفتم یه کم توی خونه بازی کنین نزدیکای ظهر اجازه دارین برین الان ممکنه بچایین .

نتیجه :
1 خانباجی از شوقش بعد یک ماه اتاقش رو مثل گل تمیز کرد .

2 - برای آبجی عسل شیر کاکائو درست کرد .

3 - سیاست همه جا به کار آدم میاد حتی به کار مادر بچه ها .

*******************************************************

جونم براتون بگه از ملوک خانوم دات کام .

چند وقت پیشا کارت عروسی خیلی ژیگول فرنگ واسه ملوک خانوم اومده بود با زبون و فونت اینگلیش ایشون که راه راسته براشون سخته جسته پیش کش از رفتن سر باز زدن بعد از اخبار عروسی جویا شدن گفتن که عروس خانوم طفلک بیوه بوده و از عروسی قبلیش یه بچه داشت . گویا عجب عروسی مفصلی هم براش گرفته بودن که از اون کارت اینگلیشش باید می فهمیدیم . ملوک خانومم با همون پشت چشم نازک کردن ملیح همیشگی گفت :

وا خوب معلومه از قدیم گفتن کاسه شکسته رو باس دودستی برداشت !!!

یک کمی از کرمون

وای خواهر ذلیل بشه این فایر فاکس که این جعبه کنترلو که باش عکس و لینک میذاشتیم رو از ما پنهون کرده بود . حالا که با اینترنت اکسپلورر خودمون آن شدیم دیدیم این همینجا بود ما چشامون بسته بود



حالا که همچین شد هوس کردم یه چند تا عکس خوشگل از کرمون خودمون براتون بذارم جگراتون جلا بگیره چیه هی مهپاره هی گوگوش و اندی ؟ یه کمی هم از خودمون بگیم



ورودی بازار وکیل



چای خانه زیر زمینی بازار وکیل




مقبره مشتاق علی شاه


گرچه اینو تا حالا ندیدم !!



ساعت بالای مدرسه ابراهیم خان



باعث خجالت روم سیاه خودمم کم این مناظر زیبا رو می بینم . خدا یه مشت مرگی به این مال دنیا بده که ما رو همچین گرفتار کار و زندگی کرده .


خلاصه خواهر ما که هنو ای آدرس وبلاگمون رو به کسی ندادیم بتونیم درست درد دلی کنیم ببینم کی غیرت می کنم چند نفری رو سر بزنم دوستای قدیمی مو بیارم ایجو . چن تا دوست جدید دعوت کنم !! حالا هشطو نی فعلا همطوری سر می کنیم .



ننو خدا جونم بگیره غذاهام ور ته گرفت!!!



پ ن : دیدین این عکسها چطوری قالبم رو به هم ریخت؟ هشطو نی فدای سرتون در عوض عکسا خوشگلی بودن دلمون باز شد

ملوک خانوم دات کام

سلام خواهر ؛ والا دلمون می خواد به لهجه خودمون براتون بنویسم ببینم چقده حواستون جمعه و حرفامو می فهمین گرچه من خودمم زیاد به لهجه کرمونی وارد نیستم ولی یه ملوک خانومی داریم که استاد مثلها و متلهای کرمونیه ...

یه روزی که بحث زن دوم و صیغه نعوذ بالله زیاد بالا گرفته بود یکی از آقایون مسن فامیلمون که حالا نه وضع مالی اش به این حرفا می خورد و نه وضع جسمیش گفت والا ما که اهل این حرفا نیستیم ما به خانوممون بیش از این حرفا علاقه داریم .

ملوک خانوم خیلی نکته سنج زیر لبی که فقط شاید همسایه ها نشنیدن گفت : وا؟ مشک خالی و پرهیز آب؟!!

خلاصه اگر بتونم بازم از فرمایشات ملوک خانوم دات کام براتون وارد کنم باعث بسی خوشبختیه واس اینکه اطلاعات بسیار زیادی از فرهنگ کهن کرمونی گیرمون میاد .

الان که در خدمتتون نشستیم زلزله داره از قفسه خرت و پرتای اتاقمون بالا می ره گمونم باید رخصت بطلبم و به داد بچه ام برسم

قربونت برم خواهر فعلا خدافظی

معارفه

اولا سلام

دوما جونم براتون بگه خانوما و آقایون محترمی که شما باشین , ما چندین و چند وقت بود که وبلاگ نویسی رو کنار گذاشته بودیم واسه بچه داری و کار و زندگی . ولی از وقتی که وبلاگ خیلی خیلی زیبای
شمسی خانوم رو دیدم بد جوری قلقلکم شد که دوباره بیام و چار کلوم بنویسم . واااااااا

مگه ما چی مون از بقیه کمتره ؟ تازه یه چیزاییمون بیشتر هم هست

1 : سه تا بچه داریم

2 : بلا نسبت سن و سالی ازمون گذشته . هیجده و خورده ای ساااال

3 : تازه فونت فارسی رو هم از وبلاگ نویسی قبلنی مون یادمونه .

راستش خواهر قصد رو کم کنی ندارم چون کم می آرم فقط شاید این قلقلکه یوخده آروم بگیره .

والا قدیم ندیما ما با بلاگ سکای سر و سری داشتیم ولی الان که اومدیم وبلاگ تازه باز کنیم چشمتون روز بد نبینه عینهو این تازه به دورون رسیده ها هی به هر گوشه ای سرک می کشیم بلکم یه جای آشنایی ببینیم این عقده 5-4 ساله رو توش خالی کنیم نیست که نیست . بابا عجب عوض شده ها !!!

تازه شم باید یه آدم خیر پیدا کنم بیاد واسه مون یه تم بک گراند اختصاصی درست کنه ما از اینایی که موجود بود دل خوشی نداریم .

جانم؟!!!!! بله ؟ ببخشین این تهاجم فرهنگی رو نمدونم چیکارش کنم . منظورمون قالب وبلاگ بود از دهنمون در رفت . بسوزه پدر این خارج .

خلاصه ...

راستی ما بگیم ما خونه دار ها مجبوریم از خونه زندگی مون بنویسیم چون از دنیای بیرون بل کل ایزوله ایم . پس بذارین خودمون رو معرفی کنیم . ( من وقتی فعل جمع به کار می برم منظور اهمیت وجودی خودم که نیست !!! نعوذ بالله منظورم خانواده من و بقیه .... هست )

پس اول آق بالا سر آق مهندسن که معمولا تشریف ندارن . پس فکر نکنم نقش زیادی رو ایفا کنن

دیم : چاکرتون مادر بچا

سیم : دختر اولی که نه سالشه و خیلی خانومه پس بهش می گیم : خانوم خانوما شایدم خانوم باجی . تا ببینیم چی پیش میات

چهارم : دختر وسطی که از دهنش عسل می ریزه بهش می گیم : عسل

پنجم و آخری هم جناب زلزله الممالک آق پسر گلمون که فقط اسم زلزله مناسب احوالاتشونه




بله؟!! نه فکر کنی ما خیلی از ذاتمون می گذره !!! ایـــــــــــــــش مارو زود شوهر دادن خواهر .

الان هم سن و ذاتای ما تازه دارن به فکر شوهر کردن می افتن . ما ساده بودیم زود زیر بار رفتیم . گرچه باز م خدا رو شکر نا راضی نیستیم .

سیما : آقا قدیم ندیما اینجا ها از این شکلکا بود که شدت احساساتمون رو باهاش بروز میدادیم کسی ندیدتشون ؟