روزانهها
همه- فوتو بلاگم اینجا جاییه که کارهای پتینه ام رو معرفی میکنم
پیوندها
- ترنج
- .:گیلاس:.
- بدون امضاء
- فارس نویس
- هـمـه روز هـام
- one man's blog
- بــیـــد مــجـنــــون
- من چه سبزم امروز
- بـانــــــــوی نـاتـمـــــــام
- میـــــــکده ســـــــیــــتی
- شمس الملوک و فخر الملوک
- نوشته های یک سوسک آوانگارد
- ماجراهای یک فندق 70 کیلویی بی خانه
- دختـــــــــــر شهــــــــــریــوری
- افندوک نامه های قزن قفلی
- ســــــــــــــبــک ســــــر
- تــــــــوکــای مـقـــدس
- پسر یک مزرعه دار
- گـیلاس خـانمـی
- مــــــــــــاه نــــو
- میــم نوشــت
- فــازمـــتـــر
- بـا مــــــزه
- باشماق
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- مادر بچه ها 74
بایگانی
- مرداد 1399 1
- تیر 1393 1
- شهریور 1390 2
- مرداد 1390 1
- تیر 1390 5
- خرداد 1390 16
- مرداد 1388 1
- خرداد 1387 1
- فروردین 1387 2
- اسفند 1386 14
- بهمن 1386 14
- دی 1386 16
خاطرات
در خاطرات کــودکـــیم
چـلـچـراغــــها
آویـخـــته بـر سر در ایــوان باغـــها
چشمان خویش را چو بهم می
نهم دمی
آن خـاطـرات گیــرد از من ســـراغــها
باد بهــــــار می رسـد
از راهـهــای دور
آشـــــوب می کـــند بدل کوچه باغــها
بانگ هزار در همه جا پخش
می شود
آمیـخــــتـه بـه غـلغـل شـــاد کلاغــها
با اســبهای تیز تـک و
شــاد کودکـی
ره می بـرم به جنـگل گــزها و تاغــها
ناگاه خاطـرات همــه
محـو می شـود
جـای گل است در همـــه جا زنگ داغها
بلبل ز صحن باغ گریزد
باشک و خـون
بـر جای اوسـت همهمــــــه زشت زاغها
ای داد از زمانه کجــا
رفـت آن زمان
آن دل مـرا کجــا شــد و کو آن دماغها
آن اســبها تمــام
بزنجیـــر بسـته شد
بر سـنگفـرش قـرن شکســت آن چراغها
می پرسم از سلیم و جوابم
نمی دهد
کـو آن دمـاغهــــا و کجـــا آن فـراغهــا
بابا
مرداد 1365
برای برطرف کردن جو غم زده و نوستالژیک از وبلاگ خانم سوسک سیاه ایده گرفتم که در این بازی شرکت کنم به گفته کپی برابر با اصل از خود وبلاگ ایشون : من عکس دسکتاپم را میگذارم تا شما بیایید شخصیت من را از روی دسکتاپ همایونی تحلیل کنید و البته خودتان هم اگر وبلاگ دارید بجنبید بروید این بازی ی خوشمزه را انجام بدهید ....
برای دیدن عکس دسکتاپ بر روی عکس کوچک کلیک کنید
خدا رحمتشون کنه. حالا نصیبشون خیلی فراتر از قشنگترین رویاهاشون شده. خوش بحالشون...
راست میگی
برای برطرف کردن جو غم زده وبلاگ هیچ کاری نمیشه کرد ...
این دلها با گرهی محکم تر از این حرفها بهم گره خورده
قربون شما
بله درسته دلها محکم گره خورده ... ولی دوست ندارم غصه ها رو بیاندازم گردن دوستان
قبلا وبلاگم وبلاگ شادی بود الان یه خورده جوش عوض شده ایشالا درست میشه
وای چه عکس خوشگلی! یه جورایی خیلی شبیه نوجوونیته. شبیه لباس آبی ای که تو عقد دخترخاله عموم پوشیده بودی و از همه خوشگلتر شده بودی! یاد طراوت اون روزا افتادم.
سلام مادر زلزله و سونامی:)))
خوبی؟ چه پدر هنرمندی داشتی! خدا رحمتشون کنه!
راستی ببخشید! منو به فکر انداختی که بنویسم! آخه میدونی مشکل چیه؟ من شروع کردم تو سبک داستان کوتاه حالا تو موضوع کم آوردم! اما میام مادر بچا:))))
مرسی که هستی:)
خبرت می کنم...
خیلی ممنون
خوش اومدین
شبیه خودته با احساس وظریف وروراست.اینقدر روراست که موس رو بردم بزنم رو عکسات که تماشا کنم
به وبلاگ تو هم مربوط نمیشه از همه چیز یادشون میوفتمٍ .دو سه شب پیشم خوابشونو دیدم
با اسم سلیم مثل بقیه روزهای دیگه بغضمون نزدیک به ترکیدن بود
خوش به حالت خیلی وقته خواب ندیدم
سلام. شعر زیبایی بود. خدا بیامرزتشون.
خوب درمورد عکس هم باید بگم که احساس گردم الان به شدت دلتون یه هوای خوب خنک و مطبوع بهاری و بارونی میخواد درسته؟
خیلییییی قشنکه..... خدا رحمتشون کنه..
امروز کلا سرعتم پایینه..عکسها واسم باز نمیشه...بعذا میام میگم نظرمو:)
قربونت ممنون
عکس دسکتاپ یه حس عجیبی بهم داد ...
فکر کردم الان بغل دست هم نشستیم پشت مانیتور شما .البته من چون خیلی آنستم احساس واقعیمو گفتم یعنی احساس کردم توخونه تونم
و اما شخصیت شما از روی انتخاب عکس :
اوهوم ... تک سرفه ... بنظر می رسد شخصی باشید تا خدود زیادی واقع بین و سعی می کنید نگذارید احساسات بر شما غالب شده و جای منطق را بگیرد [ آیکون عینک بلاگفا،بچه درسخون !]
چه خوب ایشالا یه روز بیاین کرمون حتما منزل خودتونه خیلی خوشحال میشم از دیدنتون
اون واقع بینی رو که خیلی سعی میکنم باشم ممنون
سلام شبیه اسمتون که هست . یه خانوم شنگول خوش رو با جکهای دست اول و با طراوت ! آبی دوست و و و .
correct ?
آبی دوستش رو میتونم تایید کنم
بعد شنگول ؟
به عمه ات نرفتی
چه بد هیچ عکسی برا من نیومد
حالا چیزی رو هم از دست ندادین