دلتنگی

دلم تنگه ....


برای کلاه کشباف آبی و قرمز و سفید ...


ربدوشامبر قهوه ای قدیمی ....


عینکهای متعدد مخصوص مطالعه سر هر تاقچه...


کاغذهای خط خطی ....


ویتامین ث.....


صدای قیژ قیژ قلم درشت روی کاغذای گلاسه ....

 

جومونگ....


نون جو های نئوپان مانند خرد کرده توی شیر ....


عرق پونه توی در یخچال ....


جدول ابجد ...


نگاه مهربانی از بالای عینک مطالعه ....


نجواهای صبحگاهی با خداوند متعال ....


باز شب جمعه اومد و قفسه سینه ام قفس تنگی شد برای دلم.....


....

نظرات 17 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:27 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

آی گفتی خانوم
اینایی که می گی من و یاد مارد بزرگم انداخت
روح مهربانترین خاطراتمان شاد

خدا بیامرزه....

بانوی نا تمام پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ http://hastie.blogsky.com

چرا پنج شنبه ها اینجوریه؟ من دقیقا از غروب پنج شنبه دلم می گیره تا اذان ظهر جمعه . خدا بیامرزه همه رفتگان رو .

دقیقا عزیز ... وقت دلتنگیه

آمین

می تی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ http://miti.persianblog.ir

سلام
جاشون خیلی خالی...

سلام خیلی ممنون

سوسک سیاه! پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ب.ظ http://sooksesia.persianblog.ir/

خدا رحمتشون کنه.جای خیلی ها این روزا خالیه.وقتی عکسا رو نگاه میکنم میبینم چه همه ادما همین چندوقت از
ژیشمون رفتن و چقدر جاشون خالیه.

خدا مامان بزرگ تو رو هم رحمت کنه ... جای همه خالیه پیش ما گرچه خودشون خوش به حالشون شد

فا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ

خیلی جاشون خالیه خیلی.... هنوزم گاهی از در که میام بیرون منتظرم تو کوچه ببینمشون...

خیلی ممنون

قربونت لطف داری

شکر پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام عمه جونم
اوهوم خیلیخیلی خیلی جاشون خالیه و دل ماهم اون قدر تنگه که دیگه نمی دونیم چیکار کنیم......

سلام شکر جون

راست میگی عمه دلمون تنگه .... میسازیم

دختر دایی =(همسایه:) پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

چقدر دوستشون داشتم چقدر بد که بعدش فهمیدم خیلیییییی بیشتر از اون حدی بود که فکر میکردم خیلیییییی جاشون خالیه ببخشین حرفی برای تسکین ندارم فقط اینکه منم دلم تنگ شده بهم بگن من خوشکل ترم یا تو.......
اشکم ریخت
و١٠٠٠تا خاطره خوب دیگه

یا چتری هات رو بدن بالا بگن های های دلم باز شد :((

پاستیلی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ب.ظ

یه وقتایی یاداوری قدیما غم انگیزه.یه وقتایی باعث شادی.شادی از اینکه خدارو شکر که من بودم و دیدم روزای خوشحالی اشخاص رو..که حالا شاید کمکی بکنه برای تحمل نبودنشون...من دلم پنجره اتاقمو میخوا که از توش ببینم باباییم باغچه آب بدن..بعدش نون پنیر با نون بربری خیس کرده...یا آشپزی هاشون....وای خدا به همه صبر بده....مال شما که تازه تر هم هست.....خدایا شکرت که بودم ودیدم.............ببخشین

خواهش میکنم خیلی ممنون واقعا راست میگی باید قدر اون لحظه هایی که داشتیم رو بهتر بدونیم و از اون مهمتر اونهایی که میرسن و ممکنه نفهمیده ازشون رد شیم

اخوی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ب.ظ

......................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................... .... ... .. . . . .

مادر بچا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ http://maleke.blogsky.com/

اخوی خط نقطه هات اینقدر دراز بود که امکان پاسخ دادن رو نذاشته بود ولی احتیاجی هم نیست ....

جوابش هم توی خودشه


......................................................... .. .. .. . . . .

james.p پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://accuphoto.aminus3.com

من همون آنتونیوم از این به بعد با این اسم کامنت میدم !
آی گفتین................................................
پیش چشمام الان دیدم اینا رو.................
یادشون به خیر!

هـــــــــــــــــــــــی ....

خاتون پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ب.ظ

نمیدونم برای چندمین باره میام اینجا و نمی تونم چیزی بگم ....
نمیدونم چندمین باره این بغض به شکستن رسیده وپرده ی اشک نمیداره چیزی ببینم ....
فقط میدونم که خیلی خیلی برامون عزیزید ...
..........
................
ایشان گنجینه ای بودند بی نظیر از کمالات انسانی . روح الایمان به معنای واقعی و به اعلی درجه در ایشان متجلی گردیده بود .
خوشا به سعادتشان

خیلی ممنون چقدر لطف دارین


... این یکی از همون جریاناتیه که میگیم خدا نکنه آدم بفهمه چقدر بعضیا رو دوست داره ... یا چقدر همه دوستش دارن

شاذه پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

خدا رحمتشون کنه...

خدا بهت صبر بده. خیلی درده خیلی...

ولی چقدر جاشون خوبه. خوش به حالشون. خوش به حالشون...

خیلی ممنون .... ایشالا میده .... جای اونا که عالیه الحمدلله

pardis پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ

jashoon hichvaght por nemishe engar ... seda khandehashoono ha bal nakheira hame chi hamash miad engar ...

برای من که تازه تازه است ...

دختر عمو پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ب.ظ

یک روز نیست که به یادشون بغض نکنم یک روز نیست که تکیه کلامهاشون رو یادم نیاد خیلی داغ بدی رو دل هممون گذاشتن

نمیدونم راستش قبلا خودمون رو آماده نکرده بودیم من فکر میکرددم دلها بعد چند ماه ترمیم میشن ....

ولی گویا اون دل نیست که ترمیم میشه بلکه آدما یاد میگیرن که عادت کنن

شاذه جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

این دختردایی یا همسایه، دختردایی موفرفریمونه، نه چتری دار! (چه توضیحات ثقیلی!!)

آهان شرمنده :)

یه دختر عمو دگه.... سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام یه سیر اشکی امشب اینجا ریختم...................... مشهد خیلی براتون دعا کردم ایشالا خدا به هممون صبر بده

قربونت خیلی ممنون زیارت قبول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد