:پی میشه من اینجا کمکی سر و صدا کنم مامانی خانوم؟ (خجالت)
.....
دوباره متن قبلی رو خوندم...یاد یه خاطره از بچگی ها م افتادم...اونشبا مثل حالا همه چیز فراوون نبود...اونموق ها محبتا خیلی خیلی زیاد بودند و چیزای دیگه کم....من خییلی بچه سال بودم...شاید همش 4 سال نداشتم که سرخک گرفتم...مامان واسه اینکه خواهرم هم مریض نشه ... خواهرو رو برد و گذاشت اونشب خونه بابابزرگم...اونموقع ها خاله کوچیکه و دوتا از دایی ها مجرد بودند و بابابزرگم هنوز زنده و پر ابهت بود...میدونستم اونشب خیلی بهشون خوش میگذره...اینقدر گریه کردم و بونه گرفتم...که مامان بابا مونده بودند چیکار کنند...بابا هم قول یک حرس گنده و خوشکل رو به من داد....برام یدونه خرسی خوشکل خرید که تو ذهن بچگی هام خیلی خیلی گنده و بزرگ بود...الان که بهش نگاه میکنم....یه خرس کوچولو و مامانیه...ولی اونموقع ها از خودمم گنده تر بود....اون روزا مامان و بابام...بهترین مامان بابای روی زمین بودند...مثل همین حالا.
آخی...
تو بیا هوار بکش چی میشه؟
این خاطره ها همه اش نمک زندگیه قدرشون رو بدون
در ضمن اتفاقات الان هم خاطرات آینده ته قدر اینا رو هم بدون
واقعا هم که هورا کشیدن داره از بس که ماه صفر نحسه
ای والا
مبارکه !
حدست درسته ! ولی لطفا سسسسسسسس !
مبارکه
اوکی!!
هیسسسسسسسسسسسس
تو هم خیلی شیطونیا مامانی :دی
با چشمای شیطونت می بینی جیگر
ههههههههههههههههییییییییییییییپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
هههههههههههههههههیبیییییییییپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
هههههههههههههههههههههههووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ببینم خبریه ؟
تو که بیشتر از دخترای دم بخت داری شلتاق میکنی
به سلامتی مثلا تو مادر بچه هایی
خبر که به موقعش خیلی هست..
ولی من به خاطر همین بچه ها بلا نسبت دور از جون شما مثل سگ از ماه صفر می ترسم
آخیششش/شکر!
دسته جمع آخیششششششششش
مبارک باشه . بالاخره از فردا باید منتظر بوق ماشینای عروسی باشیم.
آره ...
مبارک باشه ٬ اینم یکی از لذت های ربیع الاوله
تبریییییییییییییییییییییییییییییییییییک!!
سووووووووووووووووووووووووووووووووووت!!!
دستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!
خدایا هزار بار شکر...
انشالله حضرت پیغمبر (ص) بشارت بهشت رو بهتون بدن :*)
الهی قربون دهنت انشاءلله و به تو هم. :)
سلام خوبی سلامتی عیدت مبارک باشه دیدار به کربلا رفیق
سلام عزیزم برای تو هم مبارک باشه ایشالا ... و زود تر مثلا امروز چطوره؟
هوراااااااا!!!!
بالاخره ماه صفر تموم شد :)
الحمدلله
گل گفتی :))
:)
واقعا موافقم..خیلی ماه بد و سنگین و بیخودیه..خیلی هم قدیمیا راست گفتن!!!!
قدیمی ها همیشه راست می گفتن
ماییم که فکر می کنیم عقل کل شدیم و اونا قدیمی
نفس ...آّه...زندگی.....
زندگی...
آه ....
نفس....
:)
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا
یوهوووووووووووووووووووووووووو
:پی میشه من اینجا کمکی سر و صدا کنم مامانی خانوم؟ (خجالت)
.....
دوباره متن قبلی رو خوندم...یاد یه خاطره از بچگی ها م افتادم...اونشبا مثل حالا همه چیز فراوون نبود...اونموق ها محبتا خیلی خیلی زیاد بودند و چیزای دیگه کم....من خییلی بچه سال بودم...شاید همش 4 سال نداشتم که سرخک گرفتم...مامان واسه اینکه خواهرم هم مریض نشه ... خواهرو رو برد و گذاشت اونشب خونه بابابزرگم...اونموقع ها خاله کوچیکه و دوتا از دایی ها مجرد بودند و بابابزرگم هنوز زنده و پر ابهت بود...میدونستم اونشب خیلی بهشون خوش میگذره...اینقدر گریه کردم و بونه گرفتم...که مامان بابا مونده بودند چیکار کنند...بابا هم قول یک حرس گنده و خوشکل رو به من داد....برام یدونه خرسی خوشکل خرید که تو ذهن بچگی هام خیلی خیلی گنده و بزرگ بود...الان که بهش نگاه میکنم....یه خرس کوچولو و مامانیه...ولی اونموقع ها از خودمم گنده تر بود....اون روزا مامان و بابام...بهترین مامان بابای روی زمین بودند...مثل همین حالا.
آخی...
تو بیا هوار بکش چی میشه؟
این خاطره ها همه اش نمک زندگیه قدرشون رو بدون
در ضمن اتفاقات الان هم خاطرات آینده ته قدر اینا رو هم بدون
ایشالا منم بدونم
baba to ham ba in adreset mardom fek mikonan man lus bazi migam man nistam
ای بابا معرفیشون کنین حالیشون کنم
عشقه کاریش نمیشه کرد!!!