می رفت و دل شیـفـتگـان در قـدمـش بـود نـقـش دل عـشــاق نشـان عـلمـش بـود
می رفت و چه رفتن که همه چشم ملائک مـبهوت براه و روش محـتـشـمـش بـود
می رفــت که ریـزد گـنه رو ســیـهان را رویم سیه این لطف عظیم از کرمش بود
آنــدم کـه عــدو خسـت دل خـون خـدا را از خـون دل سـوخـته مـا چـه غمش بود
می سوخت فلک خیمه خوبان جهان را گـفتی که همیـن قـلب من زار کمش بود
در زیر سم اسب ٬ فلک از چه فکندی شـاهـی که مـلـک بنده خاک قدمش بود
نه گـنبد و افـلاک همه ریـزه خـورانش جـبــریـل امیـن بنـده خـاص حـرمش بود
دلخسته سلیم آنکه بریزد برهش اشک ایـکـاش در آنـروز ز خـیـل خـدمـش بود
بابا عاشورای ۱۴۰۹
وای این شعر چقدر قدیمیه...
و خیلی هم قشنگه.
قابل شما رو نداشت ( از خودم مایه می ذارم )
جای شما خالی بود عاشورا دعاگوتون بودیم
Mamolan vaghti kesi sher minevise nemitonam nazare khasi dashte basham, akhe sher kamelan halate khase nevisande hast..
از اینکه حالت نویسنده رو می رسونه شکی نیست
سلام
ممنون که به یادم بودین :)
سلام
خواهش می کنم
سلام
همگی خوبین؟ خودتون سه تا + سه تا بچه هاتون و اینا؟
آخیییییییی چه خوب کاری میکنی اینا رو میذاری
خیلی ممنون
بووووووووووووووووووووووووووس
سلام خانم
ما هفشت نفری خوبیم شما خوبین؟
قربان شما قابل نداره برای همین چار پنج نفر که دوست دارن می ذارم
شعرای بابای بچه هاست ؟
بابای مادر بچا