باشگاه استعداد های بی همتا

اولا سلام و عرض پوزش برای خوش اخلاقی اخیر ، اینجانب دچار خود پر مشغله کو چاره؟ چه گورم رو بکنم دیدگی ( به اختصار دپ زدگی ) پیش از عید شده ام ولی سعی می کنم دیگه گذارش لحظه به لحظه این حالات رو کمتر بدم ...



شمسی خانوم که معرف حضور همگی هست ؟ مدیریت باشگاه استعداد های بی همتا رو به عهده گرفته ما هم برای عضویت شروع می کنیم به نوشتن گوشه ای از دریای بی کران استعداد هامون ... باشد که برای باقی ماندگان درس عبرتی باشد

1-یکی اینکه اصلا لجباز نیستیم همه اونایی که می گن ما لجبازیم خودشون لجبازن .... ایشششششش

2-بعدشم گرفتار تنبلی مفرطیم یعنی واسه هر کاری باید واسه خودمون یک دو سه بگیم تا از جامون بلند شیم یکی از دلایل گذاشتن انواع و اقسام کلاس های مختلف و پر کردن همه ایام هفته هم همین بود دیگه ....

3-خوابیدن توی ماشین ،آق مهندس می فرماین جاده حکم والیوم ده رو داره واسه مون ما که ندیدیم جاده چیه چون اول هر سفر رفتیم تو خط پادشاه هفتم هشتم ولی اگه آق مهندس میگن حتما راست می گن...

4 - چارمن و یکی از درخشان ترین استعداد هامون که چند باب داره و از هر بابش چند باب تازه باز میشه ... حالا ما چند باب رو براتون مفتوح می کنیم ( گفتم بفهمین عربی هم بلتم) تا شما هم فیض ببرین:
در باب فراموشی ...

یکی از استعداد های خدادادمون که خوره فیلم بودنه اونم فیلمهای درام ، اکشن، عشقولانه ... به غیر از ترسناک و البته شدیدا دچار تی اف که همون تهاجم فرهنگی می باشه هستیم ... خوب تا اینجاش چه ربطی به باب فراموشی داشت اون چشم بصیرت می خواد هر کی داشت فهمید ...

هرکی نداشت می گمش ..

ای آق مهندس ما و هکذا ( ای ول عربی) سرو ناز خانوممون عقیده دارن ما بیخود هی در به در دنبال فیلم و دی وی دی توی هر سوراخ سنبه ای میگردیم ، 3-4 تا فیلم هر کدوم با یه موضوع ( 1-درام 2- اکشن 3- عشقولانه 4- وغیره) مارو کفایت می کنه چون هر فیلمی که می بینم به آخرش نرسیده اولش رو فراموش کردم !!!! پس می تونم همون فیلم ها رو مکررا ببینم...

البته ما این موضوع رو شدیدا تکذیب می کنیم .. چند وقته یه کمی سرمون شلوغه یه چیزایی یادمون میره ... بله؟ چی چند وقته؟


روزا دارم دور خودم می گردم و هزار تا چیز میز یادمه که بیام تو وبلاگم بنویسم بعد که دستم رو کی بورد میاد بووووووووووووووق مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد . نو رسپانس تو ....


شروع کردن یه جمله و فراموش کردنش اون وسطا و خیره شدن به گوشه ای با کلمات ... اممممممممممم ... چیززززززززززه ..... و بعدشم لبخند ابلهانه ... یادم رفت چی داشتم می گفتم



فرو رفتن توی فکر وقتی یکی داره باهام درد دل می کنه و کم کم نشستن یه لبخند رویایی روی لبا وقتی طرف داره از اوج بدبختی هاش می گه.

یا خیلی خودمو نو بکشیم سوتی ندیم،

نیم ساعتی با تکون دادن سر و بالا بردن ابرو و گاهی آه کشیدن و هر از گاه گفتن کلمه ای کوتاه مثل : جدی ؟ نه!!!! عجب!


استعداد پنهان کردن چیزی در جای امن که تا عمر دارم آرزوی پیدا کردنش به دلم بمونه

و استعداد شدیدا متبلوری توی زندگی در بازار شامی که به اتفاق با فرزندان دور و بر خودمون را می اندازیم که صد تا خدم و حشم نتونن جمع و جورش کنن!!!


اوووووووه و استعداد اینکه دائما وقتی یه جا نشستم توی ذهنم دارم توی یخچال و کابینت ها رو زیر رو رو می کنم که ببینم چیز خوشمزه کجا قایم کردم از دست خودم ؟!!!


اوووووووه و مهمترین استعداد خوش اخلاقی وافریه که وقتی گریبانگیرمون می شه بلا نسبت هرکی از نزدیکی های محله مون رد میشه با علامت هشدار روبه رو میشه


و ، و ، و، شنیدین یارو بعد دو سال خدمت سربازی وقتی برگه پایان خدمتش رو بهش می دادن گفت : اٍه اینو که داشتم گواهی نامه می خواستم !!!!! اون من بودم...

پس: رفتن راه هایی که اصلا لزومی به رفتنشون ندارم و گذاشتن وقت روی کارهایی که ارزشش رو نداره هم از استعداد های بی همتای ما می باشه


از همگان دعوت به عمل آمده تا آنها نیز در این باشگاه با نوشتن استعداد های بی همتای خویش نام نویسی کنند
نظرات 12 + ارسال نظر
زیرشیروونی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ

جنابالی چه آدم مستعدی بودین نمی دونستیم ما .. . فراموشی و گشتن دنبال خوراکی از راه دور در وجود ما نیز کشف شده شدیدا ولی ما هرچی مخ سوزوندیم جز یه مورد تو خودمون ندیدیم اونم عرض شود که اینه که تا دو خط می خونیم میایم دست به قلم شیم عین نویسنده می نگاریشم چون دلمون می خاد(دلیل از این واضح تر؟)!کار نداریم نویسنده ش هر کی بود ٬‌یک هو می شیم رونوشت٬ بگی نگی.در آخر یه استعداد دیگه هم الساعه توسط سرکار کشف شد ما یه طوریمونه که ۲۴ ساعت سردمونه (ما که معرف حضور هست؟من و خودم و اینجانب)

ای ول خاله کوچیکه

بعله شما ها همه معرف حضورمون هستین دسته جمعی تو و خودت و جناب عالی...

اند سرمایی ننه

تازه وارد یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ

فرمودین ب له؟

بلوط دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:37 ق.ظ

سلام خواهر ماشالله شما هم که خیلی بااستعدادی!
در اون موردی که گفتی وقتی یکی باهات درد دل می کنه یکهو تو فکر میری منم دقیقاً همینطور هستم! وای به حال وقتی که طرف وسط صحبتش یه سوالی هم از آدم بپرسه!

ضمناً باید خدمتتون عرض کنیم که ما خودمون که یک پا کرمونی هستیم! ما رو دست کم نگیرین! واسه همینم فقط کافیه لهجه یادآوری بشه باقیش دیگه حله (چشمک)
راستی تونستین بالاخره تو وبلاگم بیاین؟؟

سلام از استعداد ها هر چی بگم کم گفتم

بعله شما که کرمونی اولین ماشالا

امروز تونستم بیام دیروز هرچی کردم نشد

قزن قلفی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ http://afandook.blogsky.com

سلام خواهر
والا اینروزا بعض خودت نباشه کلی سرم شلوغه .... همون سندرمی که خودت گرفتی منم دچارشم ! اگه تونستم چیزی کشف کنم مینویسم حتما .......
یکیش همین میتونه باشه ! تا میام در باره خودم فکر کنم و مثلا چیزی درموردش بنویسم خوابم میبره !جالب اینجاست که اگرم چیزی یافته بودم هم یادم میره ! بعد اون خوابای آبرو بر رو میبینم !

سلام خواهر خوش اومدی


آره میدونم چی میگی منم وقتی مینشینم پای کامپیوتر همچین بفهمی نفهمی چشمام پرپرو می کنه کله ام گیج و گوله بازم نمدونم این چه جذابیتی داره بازم میام مینشینم

البته خواب های شما خودشون صاحب سبکن!!!

مرجان دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام مامیه نی نی ها :دی

یکی از استعدادهات رو با من مشترکی :دی فراموشکاریت رو میگم ((= آی سوتی میدم آی سوتی میدم (غشمولک) البته گاهی موجب خنده میشه گاهی موجب غضب :دی

اینم بازیه خوبیه ! هر چند من توی وبلاگهای قبلیم توی اردیبهشت یا خرداد همین سال از هنرهام گفته بودم که خیلی شبیه این بازی بود (چرا اون موقع نفهمیدم که اون پستم می تونست بازی باشه ؟:دی) اما دوباره مثله اینکه باید بنویسمش ((=

مرسی
بابای فهلند
همه نی نی هاتو محکم بغل کن و محکم ببوس از طرف من :دی

سلام مرجان خانوم و گیگیلی

آره الان که بازی شده بنویس ..

مرسی نی نی ها همه به گیگیلی سلام میرسونن

من دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.sarv.blogsky.com

سیلام همه رو میدونستم عزیزم جیگرم نفسم

علیک سیلام :)

توی هرکولس میگفت :)


I know ,you know, Iknow that you know :))

بید مجنون سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

اولا که گویا قالب نو گرفتین پس مبارکه
دوما مارم اسممونو بنویس توی این باشگاه که ......چیزززززززززززززز..........اممممممممممم....
خلاصه یه کاریش بکن دیگه منم دوست دارم باشم
راستی تو هم تو خط فیلم و اینایی ؟
پس همدردیم !
ولی بدبختی اینه که من باید هر روز آپدیت بشم چون اصلا فیلم تکراری دوست ندارم و فکر میکنم تنها چیزی که تو زندگیم هیچ وقت فراموش نمیکنم همانا فیلم باشه
موفق باشی
راستی باشگاه .....امممممممممم......چیزه ه ه ه ه ه ه ه ه

اولا که ممنون و متشکر

دوما شمسی خانوم تشریف بیارن اجازه میگیرم شما رو هم نام نویسی کنم خودم هنوز منتظر تایید ایشونم :)

بعدشم بله منم فیلم خیلی دوست دارم البته فیلم ترسناک رو نمی تونم ببینم و فیلم هندی.... و فیلم ایرونی قبل از انقلاب....

اینا رو کنار بذار بقیه رو چرخ ما چرخ می کنه...

من فیلمی رو که دوست داشته باشم تا ۱۰ بار با میل می بینم بیشتر هم اگه هیچ فیلمی نباشه از روی ناچاری می بینم

شاذه سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ

ننی چه آدم مستعدی!!!
ولی من الان زدم رو دستت! داشتم مثل یه مامان گل چاک چوک شلوار بچا رو می دوختم. رفتم نهارشون دادم ورگشتم مثلاً سر خیاطیم! اما به ای پسره گفتم یه دق وخی من یه چیزی ببینم، حالو شد یه ساعت!!!
ولی نههههههههه مَ رفتم خیاطی! شِما نمیاین؟!

هااااااااااااااااا

تو ای کارم نمتونی بزنی رو دستم نابینا قرائت فرمودین!!!!

تا دلت بخواد از خیاطی بدم میا هشطو نی؟

موش خانگی سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:09 ب.ظ

ولی باور کن خواهر جون این هم استعداد داشتن خودش استعدادی میخوادا

قربون آدم چیز فهم


برم از آق مهندس خواهش کنم یه توک پا بیاد اینا رو بخونه بلکه باورش بشه :)

بدون امضا سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

چه بامزه شده . همه چیزهای دستپخت شما

نوش جونت خواهر آخه ناسلامتی کلاس آشپزی هم میرم!!!

ذهن پوچ چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:32 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

ما خودمان از استعداد درخشان فارغ گشته ایم...
اینجانب بالفطره استعداد خودنمایی داریم یعنی اینکه فقط برا اینکه توی زایشگاه ببخشید دانشگاه انگوشت نما بشویم هی مشروط می شویم هی مشروط میشویم هی....
بعضی وقتا که حوصلم سر میرود برای خودمان sms جدید می فرستیم و کلی می خندیم...
ذاتا با نمک به دنیا اومده ایم....بعضی از دوستان ابراز لطف می کنند و می گوینن:وقتی تو رو می بینم حالم بد میشه و یا : وقتی تو رو می بینم دیگه تا شب کارهام ...
حالا بماند که ما خودمان برای خودمان هم سیرک هستیم و هم تماشاگر.......
) حیف حوصله ندارم وگر نه ...(

خیلی خوش اومدی اینجا ما تماشاگریم در بست

سعید چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:38 ب.ظ http://thematrix.persianblog.ir

مم .. :)
من چند بار به اینجا سر زدم. تو کنتورم آدرستو دیدم. از آلبالو فقط یه اسم یادمه. چی بودی ؟ یادم بنداز لطفا. خوشحالم که منو یادت میاد. اگه خواستی add کن..

شما هستی توی لینک هام!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد