وای جونم برات بگه خواهر ...نشستم مخ آق مهندس رو زدم زدم زدم که ای بچه ها گوشاشون رو سولاخ کردن هی داره چرک می کنه باید برم یه جفت گوشواره ور هر کدومشون بگیرم بچکوا (bachakooa طفلکی ها)شاید گوششون زود تر خوب شه ...
خلاصه آق مهندسم که ماشالا هزار ماشالا نقطه ضعفش همی بچواشن (bachooa بچه ها) دست سخاوت تو کیسه ش کرد و دویست تمن اورد گفت بیا برو ور (var برای) بچام گوشواره بخر ایقد اذیت نشن دردا بلاشون بخوره تو سر پدرشون ...
مایم از خدا خواسته چادر چاقچور سرمون کردیم ای ارسیا(orsi همون ارسی دیگه) رم ور قد پامون کشیدیم و پر چاقد ور (var )دندون گرفتیم و زود آژانسه خبر کردیم ببرتمون کجا؟ بازار طلا فروشا !!!!
خواهر جونم برات بگه از اول بازار تا برسم به طلا فروشا هر چی همچی به چشمم قشنگ (gheshang)اومد دیدم پول که ت کیسم ( جیبم kisam) هست خریدم هی هر چی به ای بازار طلا فروشا نزدیک تر شدم هی ای کیسه م سبک تر می شد هی ای سفتو (saftoo سبد خرید) سنگین تر میشد .. حالو (halo حالا) خودت بگو ای دویست تمنم ای روزا به چند تا آلاشغال(alashghal آت و آشغال) می رسه ؟ها؟ هچی ...
آقا ما نزدیکا بازار طلا فروشا مم (mam هم) نشده بودیم که کیسه مون خالی شد ... حالا سبیلا آویزون لوسا (loosa لب و لوچه) کش (kash همون آویزون) کرده را افتادیم بریم خونه ... ت را (te ra توی راه) مم هی ور خودمون لعن و نفرین فرستادیم و هی ور آقا مهندس دلیل برهون اوردیم که ها همچین و همچین ....
ولی اینا هشکدوم مهم نی ... م (ma من) ور خوبی خودت می گم . زن اگه می خوای ور بچات طلا بخری ور چی از همو در اصلی بازار طلا فروشا نرفتی که هم راته (ra te راهت رو) کوتا تر کنی و هم جیباته قبل از ایکه (ee ke این که) برسی به بازار خالی نکنی !!!
حالو آق مهندس رو که مشناسی(meshnasi می شناسی
) . وشت (vashet بهت (به تو)) یه چش غره ای میره صداشه تو گلو مندازه (mendaze می اندازه) میگه عیال ای پولا ر که م دادم ور بچوآم گوشواره بخری ت رفتی ای آشغالا ر خریدی خودشون (khodeshoon باهاشون) گور منه بکنی ؟منم قیافه مظلوما ر ور خودم می گیرم خود چشما خمار مخملو و ابروا سر پایین وسط بالا !!! می گم آق مهندس م از بس ت(te توی) بازار نمی رم وقتی پام می ذارم اوجا تازه می بینم چیا ت خونه نداریم . اوخ(ovakh اون وقت) یادم میره ور چه کار اوجا رفته بودم هر چی چند وقت بود نخریده بودم ٬ می خرم . تازه همه اینا ر که ور خودم نخریدم ور بچاتم خریدم که!!!!
بعد فرداشم باز از آق مهندس پول مستونم (mestoonam می ستانم) می رم در بازار طلا فروشا صاف پیاده می شم یه د جفت گوشواره ور ای زبون بستا می خرم گوشاشون هی ایقد چرکی نشه ...
را نمی برم ...(ra nmiberam نمی دونم )
هی ..... ها خدا ر شاهده ....
سلاملیکم
وَلا ما بازار طلافروشا نمشناسیم. یه بازاری میشناسیم بازار زرگرا
حالو خدا عمری به آق مهندستون بده اَ دوباره پولت داد! مبارک بچوات باشه.
یه بچو لوسی بدو اُمد کنارم نیشاش وا کرده به زلزله الممالک سلام می رسونه. ننه ای ت آخر کُجیه؟
الانم یه دکمه کرده ت دَنش قرچ قرچ می جوه!
ها نه بچو خوبی شد پرتش کرد
خب به سلامت. بریم جواب کامنتامون بدیم. امری باشه؟
ها خوب م اسمش یادم نبود ببخشن
ای داستانم البته اتفاق نیافتاده ما همطو دلمون می خوا
زلزله مم دکمه نمی پسنده باید حتما سکه باشه اونم بیست پنج تمنی
واقعا ای جور مواقع دس رو دل گذاشتن سخته خامباجی
ها خدا ر شاهده
مایم از بابامون پول استوندیم بریم یه چارقدی چیزی بخریم ییهو نفمیدیم چتو شد چارقدا شدن قدح پلاستیکی و سیب پیاز
:دددددددددددیییییییییییییییییی
ولا !!!!!
حالا قدحا ر بکشین ور سرتون
:))
عیبی نداره!
این اتفاق به گمونم برای خیلی ها افتاده و می افته!
اینو موافقم که ای روزها واقعاً با دویست تومنم نمیشه چیز زیادی خرید.
سلام
انشالا مبارک باشه کاش مایم بریم ازی کارابکنیم
ایشالا خواهر خدا قسمت همه بکنه ما که نرفتیم ;)
سلام ~~~
حالا خویه اقاهه مهندسه!! رسمآ وضعش خویه ...
سلام علیکم
وای هزار ماشالا چشمم کف پاش وضعش هر چی باشه خدا رو شکر می کنیم ...
والا ای داستانو ما نوشتیم همشه از خودمون در اورده بودیم بیشتر برای معرفی اخلاق بی در و بند خودمون و بزرگ منشی آق مهندسمون بود
وگر نه مگه ما جرات داریم همچی خبطا بکنیم
نچ نچ نچ آق مهندس اگه چشماش رو تو حدقه بگردونه روح از قفس آزاد می شه !!!!
آقایون تو خیابونا باید چشماشونو درویش کنن و خانما پشت ویترینا! خانوما میخوان ویترینا را ببلعنن و آقایون.... نه ببخشید بقیه اش دیگه اش چیز شد- ببخشید.
وای خواهر جون هیچی از ویترین نگو !!! امان , امان ....
فرق نمی کنه 10 تومن توی جیبت باشه یا 10 ملیون خدا کنه آدم بخواد خر ج کنه!!!!
به هزار جون کندن خوندمش خیلی با مزه بود
خوبه که این آقا مهندستون خوب پسریه وگرنه پدرت در میومد
خدا روشکر خسته نباشین
می بینم که جریان همش یه تخیل پردازی بوده!!کیفش به این بود که واقعی باشه:))
آره خوب واسه من توی تخیلاتم همچین واقعی می نمود ... در واقع احتیاج نشد توی خرت و پرتای بچه ها از زمان نوزادی گوشواره هم یافتیم!!!
مبارکشون باشه بچکوات! حالا نمی دونم چند سالشونه ولی این اولین گوشواره ها رو براشون نگهدار یه روزی گوش بچکواشون کنن و دعاشو به جونت کنن. گمونم چارصباح دیگه با همین دویست تومن جواب سلامم ندن.
راست میگی منم یه جفت دارم مال همون موقع نوزادیمه نمی دونم به گوش کدومیکی بکنم دعواشون نشه !!!
سلام ~~~
من که نمیدونم چرا مردم فکر میکنن تا وقتی تو ایرانن بدبخت ترین ادم های دنیا هستن!! ضمن اینکه فکر میکنن ایران خرابستان ترین کشور دنیاست که روز به روز + خرابتر هم میشه !!!
حرف هیچ کسی رو هم قبول ندارن! اعضای دولت که اصلآ.
امان از دست ما نوادگان جهان سومی هخامنشیان !!
راستش من خودم رو نواده هخامنشیان نمی دونم ولی احساس بد بختی هم نمی کنم !!!!
ایران هم اگه به حال خودش بمونه زیبا ترین مملکت دنیاست با این همه امکانات رفاهی از لهاظ جغرافیایی ...
خودمون روز به روز خراب تر می شیم
هه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ها ای لجه وو مال کجه بید ؟ ;)
هاااااا
خو مـــــــــــــــــــــــــــلومه مال کجیه